کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شام غریبان

شاعر : سید پوریا هاشمی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : قطعه    

دیدی شکست حرمت‌ پـنـجـاه سـاله ام            دیـدی نـمـاز نـافـلـۀ من‌ نـشـسـتـه شد

دستی که بوسه میزدیش صبح‌ و ظهر و شام            بین طـناب شـمـر زنـازاده بـسـته شد


من خسته نیـستم‌ ز صدا کردنت ولی            آنقدر زد سنان به تـنم تا که خسته شد

دست غریبه ای به نخ معجرم نخورد            اما سه چهار جای سرم بد شکسته شد

من با لـباس مشکی و ایـنها لـباس نو            یعنی عـزای دختر زهرا خجـسته شد

دسته گـلـت به بوتـۀ خاری پـنـاه برد            لشگـر برای یافـتـنـش چـند دسـته شد

: امتیاز

ترسیم وقایع و مصائب عصر عاشورا

شاعر : محمد رضا سروری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : چهارپاره

خـیمه‌ها آتش‌ گرفته یا حسین عباس کو؟           آن علم‌داری که می‌داد خیمه‌ها را پاس کو؟

آن‌که بوده بر حـریم فـاطمه حساس کو؟           شیر میدان قاتل این خصم بی‌احساس کو؟


**************

خـیـمه‌ها آتش‌ گـرفـته از شرار کـیـنه‌ها           گـرد بی‌رحـمی نـشـسته بر رخ آئـیـنه‌ها

بی‌کـس و یـاور خـیـام زادۀ زهـرا شـده           بی‌پـنـاهی لـرزه افکـنـده درون سیـنـه‌ها

**************

شمریان دور از دو چشم اکبر و عباس‌ها           آتـشـی افـکـنـده‌انـد بـر لالـه‌زار یـاس‌ها

با عـطـش آتش ‌گـرفـته خـیمه پـروانه‌ها           وامصیـبت از شکـست شاخه احساس‌ها

**************

حـرمـله این دفعـه تیر آتـشـین می‌افکـند           خـیمه‌های بی‌پـناه را از ستون برمی‌کند

خولی بی‌عـاطفه هـمـراه زجـر دد منـش           دست غارت بر خیام آل عصمت می‌زند

**************

خـیمه بی‌عباس نـام‌آور به یغـما می‌رود           هر طرف لب‌تشنه‌ای با چشم گریان می‌دود

سیلی و شلاق بی‌رحمان در این بی‌یاوری           هدیه بر گلگونه‌های طفل عطشان می‌شود

**************

کودکی آتـش‌ گرفـته بانگ عـمو می‌زند           پنجه‌های کوفیان یورش به گیسو می‌زند

پاسـبان خـیـمه‌ها ای حضرت سـاقی بیا           خـنده‌های نا بجا خـنجـر به ابـرو می‌زند

**************

یا حسین برخـیز و با عباس نام‌آور بگو           خیمه‌ها تنها شده، ای مهربان سـقا عـمو

دیـده بر راه تو هـسـتـند کودکان فـاطمه           خیمه‌ها را کن حـفاظت از سپاه کـینه‌جو

**************

در کجا ماندی که بی‌تو خیمه‌ها را یار نیست؟           در حریم مصطفی جز لشکر اغیار نیست

ضرب سیلی روی نیلی در حرم گاهان ببین           کودکان را یاوری جز عابد بیمار نیست

**************

سروری از بی‌پناهی‌ها به دشت بی‌کسی           یا ابوفاضل کجایی کی به دادم می‌رسی؟

شعر غم با گریه برگو هر محرم در عزا           از ستـیـز آب ‌وآتـش مـوسـم بـی‌مـونسی

: امتیاز
نقد و بررسی

مصرع اول بیت زیر از لحاظ وزن شعر دارای شکت شعری است

کودکی آتـش‌ گرفـته بانگ عـمو می‌زند           پنجه‌های کوفیان یورش به گیسو می‌زند

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شام غریبان

شاعر : حبیب چائیچیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

خـیمه‌ها می‌سوزد و شمع شب تارم شده           در شب بـیـمـاری‌ام آتـش پـرسـتارم شده

ما که خود از سوز دل آتش به جان افتاده‌ایم           از چه دیگـر شعـله‌ها یـار دل زارم شده


پیش از این سقّای ما بودی علمدار حسین           امشب اما جـای او آتـش عـلـمـدارم شده

ای فلک جان مرا هر چند می‌خواهی بسوز           مدتی هست از قضا دل سوختن کارم شده

جز غم امشب پیش ما یار وفاداری نماند           در شب تـنهـایی‌ام تـنها هـمین یـارم شده

من که شب را تا سحر بی‌خواب و سوزانم چو شمع           از چه دیگر شعله‌ها شمع شب تارم شده

بس که اشک آید به چشمم خواب شب را راه نیست           دود آتش از چه ره در چشم خونبارم شده؟

جز دو چشمم هیچکس آبی بر این آتش نریخت           مـردم چـشمـان مـن تـنهـا وفـا دارم شـده

گر گـلستان شد به ابراهـیم آتـش ها ولی           سـوخت گـلزار من و آتـش پدیـدارم شده

شعله‌های کـربلا آتش به جانم زد حسان           آتـشـین از این جهـت ابیات اشعـارم شده

: امتیاز

ترسیم وقایع و مصائب عصر عاشورا ( زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها)

شاعر : سید نیما نجاری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

وقت اداء حـلـقی بعـضی حروف‌ها            تصویـر می‌شـونـد برایـم لـهـوف‌ها

مقتل نوشت جای «اذا الشّمس کوّرت»            با چکـمه آمدنـد به گودی کسوف‌ها


بایـد مـرتبت کـنـم ای شاه بی‌سـپـاه            انگشترت کجاست غریب رئوف‌ها؟!

پیـراهنت؛ تنت؛ دهنت؛ ریخـته بهم            والشّمر جالِس…و بعدش سیوف‌ها

نیزه مجال حرف زدن را به تو نداد            واویـلـتـا لِـشـدَّت قـتـل الـطـفـوف‌ها

گودال را به ولوله انداخت خواهرت            وقت اداء حـلـقی بعـضی حروف‌ها

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با امام سجاد علیه السلام در عصر عاشورا

شاعر : مهدی جهاندار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

زمین کربلا تب دارد آیا، یا تو تب داری؟           دل زینب فدایت پا برون از خیمه نگذاری

بخوان در نیمه شب‌هایم « الهی لا تؤدّبنی«           بگو صد بار دیگر«ربِّ خلِّصنا من النّاری«


غل و زنجیر بر گردن چهل منزل بیا با من           که فـردا باز فـردا یـوسف تـنهای بازاری

تو تب دار اباالفضلی که سقا بود و عطشان بود           تو بیمار حسینی، راست می‌گویند بیماری

تو را هر روز عاشوراست، یا سبوحُ یا قدّوس           ملائک بر سر سجاده‌ات جمع اند بسیاری

الـهـی یـا الـهـی سـیـدی ربّـی و مــولایـی           و یا سبحـانک الـلّهـمّ خـلّـصنا من الـنّـاری

: امتیاز

ترسیم وقایع و مصائب عصر عاشورا

شاعر : سید حسن رستگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

اسب شاه آمد و احوال به هم ریخته‌اش            ریخت بر هم حرم از یال به هم ریخته‌اش

صیحه زد زینب از اقبال به هم ریخته‌اش            کربلا مانده و گودال به هم ریخته‌اش


می‌دود زینب و می‌دیـد سـنـان می‌آیـد

شمر در مـعـرکه لبـخـنـد زنان می‌آید

بـیـن گـودال شـهـنـشـاه جـهـان افـتـاده            دور او نیـزه و شمشـیر و کمان افتاده

سبط خـاتم ولی از تاب و تـوان افتاده            چـشم نرگس به شـقـایق نگـران افتاده

وا عـلـیـا پـسـر فـاطـمـه تـنـهـا مـانـده

وا نـبـیّـا وسـط عـهـد شـکـن‌هـا مانـده

پیرهن چاک و بدن چاک و پُر از زخم تنش            یک نـفـر آمده انگـار سـرِ پـیـرُهـنـش

از دم تیـغ به هم ریـخـتـه نـظـم بدنش            نا نجیب تیر جفا را تو مزن بر دهنش

اشکها موج فـشان بر دل ساحل بزنید

من چه گویم خودتان سر به مقاتل بزنید

شمر با خویش در آن باغچه خنجر آورد            پنجه‌اش را طرف زلف صنوبر آورد

نـالـۀ اهـل حـرم را به فـغـان در آورد            وای از آنچه که او بر سرِ حنجر آورد

امتحان سر شده و وقت قبولی شده است

حل این مسئله هم قسمت خولی شده است

سر و سامان جهان بر سر نی رفت سرش            پا به پایش به سرِ نیـزه می‌آیـد پسرش

میخورد تاب در اطراف سر او قمرش            این سفر کرده خدایا به سلامت سفرش

مـادر از دور به دنـبـال سـرش می‌آید

بعد از اینها چه به روز پسرش می‌آید؟

: امتیاز
نقد و بررسی

 بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد! لازم به ذکر است همانگونه که در کتب نفس المهموم ص ۳۳۱، وقایع الایام ص ۴۵۹، ناسخ التواریخ ص ۵۰۷، پژوهشی نو در بازشناسی مقل سیدالشهدا ص ۲۷۰ و ... آمده است تا قرن دهم هیچ نامی از ذوالجناح نیست و این نام برای اولین بار در کتاب روضة الشهدا آمده است، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید.

ذوالجناح آمد و احوال به هم ریخته‌اش            ریخت بر هم حرم از یال به هم ریخته‌اش

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور تطابق بیشتر با روایات معتبر و انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

از دم تیـغ به هم ریـخـتـه نـظـم بدنش            با عصای خودت ای پیر تو دیگر مزنش

مصائب عصر عاشورا و شام غریبان حسینی

شاعر : علی اصغر یزدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

راوی نوشت روی تـنت پا گذاشتند            سر را جـدا نموده و تن را گذاشتند

آقا بگو که بی‌صفتان روی پیکرت            جایی برای بوسۀ زهـرا گـذاشتند؟؟


نزدیک عصر بود که زینب اسیر شد            نزدیک عـصر بود تنت جا گذاشتند

رفـتـند و پیکـر هـمۀ هست فـاطـمه            بر روی خاک در دل صحرا گذاشتند

بخشیدی از کرامت خود هرچه داشتی            پـیـراهـنت بـرای تـمـاشا گـذاشـتـند

خیز و ببین که رأس علی اکبر تورا            در هـمـجـواری سر سـقـا گـذاشتـند

تا خـون کنند جان و دل زینب تورا            رأس به خون خضاب تو بالا گذاشتند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح شده است موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اضغر صحت ندارد و تحریفی است این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن یازدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کنید.

دادی به خاک جسم علی اصغر و ببین            اکنون به روی نیزه سرش را گذاشتند

سبک های سقائی شام غریبان حسینی

شاعر : صابر، فرخ، مسکین، مجرد، رنگچان نوع شعر : ذکر سقائی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک۱                            ( به سبک: عـلیِّ اکبـرِ مـن )

تـــو ای ســالار زیــنـب            بـبـین دلـدار زیـنـب (۲)


به طفلانت، عزیزانت، یـتـیـمانت، در این صحـرای پر غـم

گـل حــیـدر، شـدی پـرپـر، زنـد آذر، غـمـت بـر دل دمــادم

************** بند دوّم **************

شدی لب تـشـنـه قـربـان            به راه دیـن و قـرآن (۲)

دگـر زیـنب، رود امـشب، بود بـر لـب، حـسیـنم وا حـسیـنم

دمی بنگـر،  تو بر خواهـر، ز چشم تر، بریـزد اشک مـاتم

**شعر از: مجرد همدانی**

********************************************

پخش سبک ۴

غـروب و کـربلا ای وای زینب            سری از تن جـدا ای وای زینب

یکی در آتش وآن یک به گودال            به زیر دست و پا ای وای زینب

شده غـوغای محشر            بـرای دخـت کـوثـر

جـهـانی ماتـم و داغ            و تنها دخـت حـیـدر

دلـش صــد پـــاره از داغ بـــرادر

**********************

دوبـاره آتـش و سـیـلی و کـیـنــه            دوبـازه زخـم بـازو، زخـم سیـنه

شـده کرب و بلا  شهـر پـیـمـبـر            دوبـاره تــازه شـده داغ مـدیـنــه

دوبـاره ریـســمـانـی            به جسم خسته جانی

وز آن بـدتـر خـدایـا            بُـود زخــم زبــانــی

تـحـمـل کـن تـو زینب، مـیـتـوانـی

************************

رسد از قـتـلگـه صوت حـزیـنی            نـوای جـانگـداز و دل غـمـیـنـی

گـمـانـم از جنـان زهـرا رسـیـده            دعـا کـن مـادرت آنـجـا نـبـیــنی

به پیـش چـشـم مادر            بـریـدند از قـفا سـر

مـیــا جــان بـــرادر            نبـیـنی تا که خواهر

نـدارد جـای سـالـم او بـه پــیــکـر

**********************

شـده دامـان طـفـلـی پُـر شـراره            ربـاب از داغ اصغر بـیـقـراره

درون خــیــمــۀ آتــش گـرفــتـه            امـامی مـــانــده و یــاور نـداره

رخ نــیــلـی خــدایــا            هــراسـان آل طـاهـا

تـنـی زیـرِ سـم اسب            سری بر نیـزه  بـالا

چـسـان طاقـت بیارد  دخت زهـرا

**شعر از: ناصر زارعی**

********************************************

پخش سبک۱۲                         ( به سبک: یا ابوفاضل، ساقیِ طفلان)

به شبِ هـجـران، نـبُـوَد یـاری (۲)            بــه بــرِ طــفــلان، نـه مــددکــاری

شد ز حـد بیرون، چون ستـمکاری            چه کند امشب، بی‌معـین زینب (۲)

*********** بند دوّم ***********

هـمـه در مــاتــم، هـمـه آزرده (۲)            گــلِ بــاغِ دیـن، هـــمــه پــژمــرده

تـازیـانـه بـر، جـمــلـگـی خـــورده            که بُوَد یا رب، دل غمین زینب (۲)

**شعر از: مجرد همدانی**

********************************************

پخش سبک۱۳                          (به سبک: ای غـنچۀ احمر، آخر)

« در کـــاروان امـشـب، زیـنـب            بـا دیــدۀ گـریــان، نــالان» (۲)

هـمراه طـفـلان بی‌معـین، جمله دل غـمـین

گوید بـرادر جـان، داد از غـم هجـران (۲)

*********** بند دوّم ***********

« گـویـد از این مطلـب، یا رب            سـوزم من از هجـران؛ ای جان

شد این اسارت نصیبِ من، با دو صد محن

با جـمـلـه یـتـیـمـان، در شام غـریـبـان (۲)

**شعر از: مجرد همدانی**

********************************************

پخش سبک۲۲                        (به سبک: من آنم که ره را به رویِ تو بستم)

بود امشب ای شیعـه شـام غـریـبان            که بر عـترت خـسرو تـشـنه کامان

بر آن جمع دلخون و محزون و نالان            دگر غـیر زیـنب پـناهی نـباشد (۲)

********** بند دوّم *********

نهان کن به گردون، رخ ای ماه تابان            ز کین گـشته نیلی رخ جمله طفلان

که بهر یتیمان محـزون و عـطشان            چراغی بـجز بـرق آهی نـباشد (۲)

**شعر از: مرحوم فرخ **

********************************************

پخش سبک۲۳                                         ( به بک: دو جانـباز نازنـین)

بُوَد شامِ عـاشورا، ای خـدا، یا رسـتخیز امشب است؟ (۲)

خـواهر تو پُر بُکـا، از جـفـا، ستـاره ریز امشب است (۲)

********** بند دوّم *********

عـتـرت خـیـر البـشـر، خـونجـگـر، از کـیـنـۀ اشـقــیـا (۲)

نـالـه زنــد تـا سـحـر، پُــر شـرر، زیـنـب ز داغ اخــا (۲)

**شعر از: محمد رنگچیان**

********** بند سوّم *********

مـگر که شام غـریـبان بُـوَد که رسـتخـیز امشب است (۲)

سکـیـنه بر ماه رخ ای فـلک، ستاره ریز امشب است (۲)

********** بند چهارم *********

فتاده در قتلگه، جسم شاه، چون مشک بیز، امشب است (۲)

شـبی که زینب جدا می‌شود، زِ هر عزیز امشب است (۲)

**شعر از: صابر همدانی**

********************************************

پخش سبک ۳۰                                     ( به سبک دگر ندارد توان و طاقت)

چه شد که دیگر؟ زِ گلشن دین، نوایِ مرغِ سحر نیاید

صدایِ اصغر، به گوشِ مادر، زِ گاهواره دیگر نیاید

چرا به یثرب، عزیزِ زهرا، زِ کـربـلا از سفـر نیاید؟

********** بند دوّم *********

دگر زِ میدان، برایِ زینب، زِ نوجـوانان، خـبر نیـاید

غمین و گریان، زنان و طفلان، خبر زِ اکبر مگر نیاید

چرا به یثرب، عزیزِ زهرا، زِ کـربـلا از سفـر نیاید؟

**شعر از: مجرد همدانی**

********************************************

پخش سبک۳۹                    ( به سبک: حسین جان برادر بـبین حالِ زارم)

بود امشب ای شیعـه شـام غـریـبان            که بر عـترت خـسرو تـشنه کـامان

بر آن جمع دلخون و محزون و نالان            دگر غـیر زیـنب پـناهی نـباشد (۲)

********** بند دوّم *********

نهان کن به گردون، رخ ای ماه تابان            ز کین گـشته نیلی رخ جمله طفلان

که بهر یتـیمان محزون و عـطشان            چراغی بـجز بـرق آهی نـباشد (۲)

**شعر از: مرحوم فرخ**

********************************************

پخش سبک۴۴                                ( به سبک: حسین جان حُرِّ نالانم)

مهین دختِ علی زینب (۲)            چو شب‌هـای دگـر امشب

بُـوَد مـشـغــول ذکـرِ رب            ولی آهـسـتـه آهـسـته (۲)

********** بند دوّم *********

گهی بر نِی نظر دارد (۲)            زمـانـی چــشــم، بــردارد

به رُخ اشـکِ بـصر دارد            ولی آهـسـتـه آهـسـته (۲)

********** بند سوّم *********

فضا تاریک و وحشت زا (۲)            جـرس افکـنده در صحرا

طنـیـنی سـرد و غـم افـزا            که گشته شام عاشورا (۲)

********** بند چهارم *********

وزد گه گاهی از صحرا(۲)            بـه مـحــمــل‌هــای آل الله

یکی طـوفـانِ جـان فـرسا            که گشته شام عاشورا (۲)

**شعر از: محمد مسکین**

********************************************

پخش سبک۴۹                         ( به سبک: رخصتی از راهِ وفا ای عمو جان فدایت)

در حرم محترم شاهِ لب تشنه کامان(۲)            شمع و چراغی نبُوَد امشب از جورِ عدوان

زینب غمدیده بود دل غمین و پریشان            چون بود امشب، شبِ شام غریبان،غریبان(۲)

********** بند دوّم *********

خیمه آتش زده شد مأمن جمع نسوان(۲)            کعب نی و آتش کین شد نصیب یتیمان

زینبِ محزونه از این غم بُوَد دیده گریان            چون بود امشب، شبِ شام غریبان،غریبان (۲)

**شعر از: مجرد همدانی**

********** بند سوّم *********

گلشن دین نبوی، پرپر از جور عدوان(۲)            جسم شهیدان همه افتاده بر خاک میدان

رأس شهیدان همه بر نیزه‌ها آه و افغان            چون بود امشب، شبِ شام غریبان،غریبان (۲)

********** بند چهارم *********

سوخته از آتش کین، خیمۀ تشنه کامان(۲)            زینب غمدیده به فکر یتیمان و طفلان

هیچ پناهی نـبـود بر زنـان و یـتـیـمان            چون بود امشب، شبِ شام غریبان،غریبان(۲)

**شعر از: محمد رنگچیان**

: امتیاز
نقد و بررسی

توضیح مهم: بر اساس روال معمول سایت به دلایل: ۱ــ تطابق بیشتر اشعار با روایات معتبر ۲ ــ رعایت بیشتر اصول و فنون شعر همچون رعایت قافیه و ... ۳ ــ رفع ایرادات یا ابهامات معنایی و محتوایی؛ در اشعار بالا نیز تغییراتی داده شده و اصلاحاتی صورت گرفته است اما با توجه به توافق با شعرای محترم و دست اندرکاران اشعار سقائی؛ در این مورد خاص « اشعار سقائی» از  ذکر ریز تغییرات و اصلاحات صورت گرفته خوداری شد. « لازم به ذکر است که سبک سقائی مربوط به هیأت های عزاداری همدان است که در سال ۱۳۹۰ به عنوان اثر معنوی استان همدان ثبت ملی شد»

مصائب غروب روز عاشورا

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

افـتاده بود روی زمین و کـفـن نداشت            آن یـوسف شهید به تن پیـرهن نداشت

پیکر بدون سر به روی خاک مانده بود            سر روی نیزه بود و اثر از بدن نداشت


غـرق ستـاره بـود تن آسـمـان عـشـق            خورشید هم فروغ چنین شب شکن نداشت

وقـتیکه عصر روز غریبی رسیده بود            عالم به قدر زینب کبری محن نداشت

گلبوسه داد چون به گلوی حسین خویش            آن قدر گریه کرد که تاب سخن نداشت

انگـشتی از اشـاره به خـاتم فـتاده بود            ای کاش قـتـلگـاه دگر اهـرمن نداشت

بعد از سه روز آن گل بی غسل و بی کفن            جز بـوریا برای تن خود کـفن نداشت

می رفت تا که محـو کـند کاخ ظلـم را            نیلوفری که فرصت پرپرشدن نداشت

غمنامه ای نوشت «وفائی»و می گریست            چون شمع چاره ای بجز از سوختن نداشت

: امتیاز

ترسیم وقایع شام غریبان حسینی

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

زیـر نـور کـمی از مـاه، بـدن ها پـاره            خیمه ها سوخته، جمعی ز حـرم آواره

آنطرف تر تن هجده گـل زهرا بی سر            اینطرف خواهری از داغ عزیزش پرپر


آنطرف نعش امامی ته مقـتـل، عریان            اینطرف جسم امامیست به خیمه سوزان

آنطرف ریخـتـه هـر سـو بـدن ثـارالله            اینـطـرف خـرمـن آتـش به تـن آل الله

آنطرف تر همه کشته شده ها محترمند            اینطرف جمله شهیدان خـدا بی کـفـنند

آنطرف خـیـمۀ کـفار مرتب شده جمع            اینطرف خیمه اطهار بسوزد چون شمع

آنطرف بر سر هر نیزه سری بالا رفت            اینطرف آهِ دل از هر جگری بالا رفت

آنـطـرف هـمهـمۀ حـمـله و غارت آید            اینطرف زمـزمۀ حـصر و اسارت آید

آنطرف صـدر نـشیـنـند امیـران سپـاه            این طرف خاک نـشیـنند اسیران بِراه

آنطرف جـایـزه دارند سپـاهی گـمـراه            این طـرف پـیـکـر عـریـانِ اباعـبـدالله

آنطرف لشگری از غیرت و مردی محروم            این طرف زیر سم اسب امامی مظلوم

وای از حـال دل فـاطمه، با چه حالی            طِی کـند ناله کنان هر طرفِ گـودالی

زینب آمد که کند مـادر خود را یاری            یا که مادر کند از دخـتر خود دلداری

تسلیت صاحب عزا، یوسف زهرا، مهدی            انتـقـام است فـقـط مَـرهم غـمها مهدی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

آنطرف تر تن هجده گـل زهرا بی سر            اینطرف مقنعه و چادر و چندین معجر

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد

آنطرف پیر و جوان قبلۀ مَردم شده ها            این طرف بوته به بوته است پُر از گمشده ها

مصائب غروب روز عاشورا

شاعر : فاضل نظری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

با لبان تشنه آن ساعت که افتادی به خاک           لَم تَقُل شیئا سِوا: قُم یا اخا! أدرِک اخاک!

مشک دور از دست گریان است و قدری دورتر           مانده بر صحرا لبی خندان و جسمی چاک چاک


عِندَما کُلُ یَـرَونَ المَوتَ اَحلی مِن عَسَل           خاک گلگون را نمی شویند جز با خون پاک

کلُّ مَن فِی الموکبِ قالَ خُذینی یا سُیوف           تشنگان عشق را از جان فدا کردن چه باک؟

یَـلـمَعُ النُّـور الذی سَـمّـاهُ مصباحَ الهُـدی           تا قیامت می درخـشد این چـراغ تابناک

داوری عادل تر از تاریخ در تاریخ نیست           نور هرگز در شب ظلمت نمی گردد هلاک

: امتیاز

مصائب غروب روز عاشورا

شاعر : محمد مهدی سیار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

سوختم، برخاست باز از دل نوایی سوخته           چیست این دل؟ شعله ای از خیمه هایی سوخته

چیست این دل؟ یک نی خاموش خاکستر شده           که حکایت می کـند از نـیـنـوایی سوخته


بند بـنـدش از جـدایی ها شکـایت می کند           روضه میخواند به سینه با صدایی سوخته

روضه میخواند ز نی هایی و سرهایی غریب           پـیـش روی کـاروانِ آشـنـایـی سـوخـتـه

روضه میخواند از آن نی، آه، آه آن نی که خورد           بر لـبـانـی تـشنـه و بر آیـه هـایی سوخته

این سر اینجا، چند فرسخ آن طرف تر پیکری           غرقِ در خون در میان بوریایی سوخته

دل ز هم پاشید چون اوراق مقتل، گوییا           نسخه ای خـطی ز داغ ماجرایی سوخته

تـکّـه تـکّـه در عــبـا آئـیـنـۀ روی نـبــی           آیـۀ تـطهـیـر می خـواند کـسایی سـوخته

دختری چیده ست یک دامن گل از یک بوته خار           گل به گل دامانش آتش، دست و پایی سوخته

بر لبم گاه از دل این آتش زبانه می کشد           آتـشی مکـتوم از کـرب و بـلایی سوخته

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در غروب روز عاشورا با برادر

شاعر : سعید خرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

غیر از این خاک بلاکَش، وطنی نیست تو را           جز سنان و نی و خنجر، چمنی نیست تو را

گـفـتـم از خـاتـم انگـشت تو را بـشنـاسم           تو که انگشت نداری، یمنی نیست تو را


تو پس از قتل حسن، گفتی غارت زده‌ام           حال غارت شده‌ای، پیرهنی نیست تو را

اسـتـخـوان های تنت مثـل دلت نـرم شده           جز من و مادرمان، سینه زنی نیست تو را

بسکه اسب از بدنت رد شده چون خاک شدی           تا رسیدم به تو دیـدم، بدنی نیست تو را

بـوریـا بود بـهـانـه، که بـدن جـمـع شود           ورنه جز خاک بیابان، کفنی نیست تو را

: امتیاز

مصائب غروب روز عاشورا

شاعر : فرشید یار محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترجیع بند

غـروب بود هراسی به خیمه گاه افتاد            غـروب بود که در بیـن قـتـلـگـاه افتاد

نگاش سمت حرم بود و بر زمین می‌خورد            پـنـاه اهـل حـرم بود و بـی پـنـاه افـتـاد


و هاتفی که صدا زد نبرد مغلوبه ست            و لشکری که به سمت تنش به راه افتاد

و آهِ مــادری بــالا گـرفـت تـا ایـنـکـه            مـسـیـر شـمـر حـوالیِّ قـتـلـگـاه افـتـاد

حسین در دل مقتل دست و پا می زد

به نـالـه زیـنـب او وا محـمـدا می زد

نـوشتـه‌اند به گـودال هـم دعـا می‌کرد            مـسـیـر تـوبـه بـرای سپـاه وا می‌کـرد

نـوشتـه‌انـد که زیـنـب به قـتـلگـاه آمـد            و این خودش طلب اوج روضه را می‌کرد

رسیـد و دیـد سپـاهی گرفـته اطرافـش            چه صحنه‌ای به دل خواهرش چه‌ها می‌کرد

هنوز امید به این داشت تا رهاش کنند            چـقـدر بابت این امـر یا خـدا می‌کـرد

ولی تمام امیـدش گرفت رنگ خـزان            همین که دید سنان نیزه دست و پا می‌کرد

چقدر روضۀ گودال با سنان سخت است            و کاش قبل سنان شمر سر جدا می‌کرد

حسین در دل مقتل دست و پا می زد

به نـالـه زیـنـب او وا محـمـدا می زد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد! لازم به ذکر است همانگونه که در کتب نفس المهموم ص ۳۳۱، وقایع الایام ص ۴۵۹، ناسخ التواریخ ص ۵۰۷، پژوهشی نو در بازشناسی مقل سیدالشهدا ص ۲۷۰ و ... آمده است تا قرن دهم هیچ نامی از ذوالجناح نیست و این نام برای اولین بار در کتاب روضة الشهدا آمده است، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید.

غـروب بود هراسی به خیمه گاه افتاد            غروب بود که از پشت ذوالجناح افتاد

مصائب غروب روز عاشورا

شاعر : علي صالحي نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

آه از آن روز که جان از تن خواهر می‌رفت           سنگ ها بال زنان سوی برادر می‌رفت

آسمان ها و زمین داشت به هم می‌پیچید           سمت گودال کسی دست به خنجر می‌رفت


ساعـتی بعد که آتش به حـرم بـر پـا شد           همه سرها به روی نیزۀ لشگر می‌رفت

خیمه تاراج شد و هر طرفی دست به دست           بیـن گـهـوارۀ خـالی دل مـادر می‌رفـت

نیمه شب با عجله داشت خبر را می‌برد           یک نفر در طمع جایـزه با سر می‌رفت

: امتیاز

مصائب غروب روز عاشورا

شاعر : رضاباقریان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : غزل

يكي بال و پرش آتش گرفته           و چـشمان ترش آتش گرفته

ز سوز تشنگي در بين خيمه           تـمـام پـيـكـرش آتـش گرفته


بگوئيد از نجف حـيـدر بيايد           كه موي دخترش آتش گرفته

ميان خيمه ها اي دادِ بي داد           بميـرم معجـرش آتش گرفته

يكي در خيمه ها دنبال آب است           گـلوي اصغـرش آتش گرفته

تمام هستی اش رفته به غارت           كه يـاس پرپرش آتش گرفته

از آن تيري كه رأسش را جدا كرد           صـداي مـادرش آتش گرفته

و در گودال زير دشنه مي ديد           نگـاه خـواهـرش آتش گرفته

همه ديـدند، از خـيمه چگونه           نفَس در حنجرش آتش گرفته

كـنـار جـسم عـريـان بـرادر           يكي بال و پرش آتش گرفته

: امتیاز

مصائب غروب روز عاشورا

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

نفرین به نیزه‌ها که تو را می‌برند، حسین!           نفرین به کوفیان که درین لشکرند، حسین!
آه از غروب روز دهم، این چه مغربی ست           سردارهای عشق، چرا بی‌سرند؟ حسین!


این چشمهای حضرت عباس...(یا قمر)           دلـواپـس گـلـوی علی اصغـرند، حسین!
ســر مـی‌بُــرنــد مـدعـیــانِ امــور دیـن           سیم و زر و حکومت ری می‌خرند، حسین!
بـادا حـرامـشـان هـمـۀ روزهـای عـمـر           آنها که دزدِ جـامه و انگـشتـرند، حسین!
این اسـب ها که روی تـن مـاه مـی‌دونـد           فـردا شغـال های صف محـشرند حسین!
دیـدی که پـا به پای عـطش هات آمـدند؟           این دستهـا! که ساقـیِ آب آورند، حسین!

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در غروب روز عاشورا با برادر

شاعر : محمد حسن بیات لو نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

افـتاده ای روی زمین و سـر نداری            در این بیابان یک نفـر یاور نداری

ازبس جراحت بر تنت جا خوش نموده            یک جای سالم در همه پیکر نداری


بگـذار تا که جـان دهـم پیش تن تو            اصلا تصور کن دگر خواهر نداری

درخیمه ها هرکودکی چشم انتظار است             خـیـز و بـگـو عـبـاس آور نـداری

با من بگو پیراهن و عمامه ات کو؟            بگذر از این انگشت و انگشتر نداری

: امتیاز

ترسیم وقایع شام غریبان حسینی

شاعر : پوریا باقری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نگـاهِ خـستۀ زینب، به دشتِ عـاشورا            نفـس نفـس زد و افـتاد، دخـتـرِ زهـرا
تـمـام شد، هـمـه رفـتـند، او فـقط مانده            میانِ خیمه ای از دود و آتش و زن ها


نشسته گوشۀ خیمه، عزیزِ جانِ حسین            رمــق نـمـانـده بــرای عـقـیـلـۀ طـاهـا
دویـد سـوی بـیـابان و لطـمه ها میـزد            برادرم، چه کنم من در این غمِ عظما؟
نشست بر لبِ گودال و با خودش میگفت:            حسین... بر که سپاری تو خواهرِ خود را؟
ز فرطِ گریه، سرش را گرفت با دستش            شـنـیـد نـالـۀ جـانـسـوزِ حـضرتِ لیلا
خـدا بخـیر کـند، اضطـرابِ زیـنب را            چـقـدر دردِسر و یک زنِ تک و تنها

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کنید

شمرد یک به یکِ کودکان و زن ها را            دوتا کم است خـدایا، از این پـرستوها

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در غروب روز عاشورا با برادر

شاعر : سیده فاطمه نوری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

خواهم نـشست آینه سان در برابـرت            تا بنگـرم به چـشم عـلی رزم آخـرت

ای آفـتـاب بر سـر سـرنـیـزه‌ها بتاب            قرآن بخـوان برای تسلای خواهـرت


دشمن که حمله کرد به خیمه به خنده گفت:            زینب کجاست سید و سالار و سرورت؟

اینک به سوی خـیـمـۀ ما می‌کنند رو            آن اسب های رد شده از روی پیکرت

با شـعـلـه‌های آتـش و با تـازیـانـه‌هـا            تا تسلیت دهـند به غـم های دخـتـرت

گویا نشسته مـادرم اندر بهشت خـلـد            آغوش خود گشوده بر آن جسم بی‌سرت

بابا به اشک بر سر کوثر نشسته است            سیراب کرده حنجر خونین اصغرت

در قـتـلـگـاه بر سر دامن گـرفـته بود            آن جسم زخم خورده و مظلوم، مادرت

می‌خـواستـم بـیـایـم و از زیر نیزه‌ها            پیدا کـنـم تو را و دهم جـان، برابـرت

ناگه سه ساله دخترکی گریه کرد و گفت            عمه بیا که سوخت دلم سوخت دخترت

دشمن به سـویـم آمـده با تـازیـانـه‌اش            من می‌روم به شام به همراهی سرت

قرآن بخوان که وقت سفر یاری‌ام کنی            جانم فدای صوت خوش و خون حنجرت

: امتیاز

مصائب غروب روز عاشورا

شاعر : علیرضا شریف نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

شمشیر و تیغ و نیزۀ خود را گذاشتند            خورشید را مُقَـطَّعُ الاَعضا گذاشتند

وحشی شدند و موقع تقسیمِ غارتش            بر مُصحَفِ شریفِ تنش پا گذاشتند


چرخی زدند با سرِ بر نیزه رفته اش            داغی عجیب بر دلِ زهـرا گذاشتـند

دیگر به نعلِ تازه زدن احتیاج بود؟            جـایـی برای تـاخـتن آیا گـذاشتـنـد؟

از قتله گاه راضی و دستِ پُر آمدند            سهمی برایِ زینب كبری گـذاشتند؟

لرزید عرشِ اعظم و بارانِ خون چكید            آتش مگر به گیسوی حورا گذاشتند؟

زینب به گریه گفت عَلیكُنَّ بِالفِـرار            با ترس و لرز پای به صحرا گذاشتند

شمشیر، كعبِ نِی و سَنان تازیانه شد            بی داد كـیـنه را به تماشا گـذاشتـنـد

از روسری گرفته و تا گوشواره را            در خیمه ها به مَعرضِ یغما گذاشتند

خورجین به دست ها سرِ یك ذره بیشتر            حتی میانِ خود سرِ دعـوا گـذاشتـند

مستِ غرور لشكرِ عشرت عقب كشید            و ما بـقـیِ ظلـم به فـردا گـذاشـتـنـد

: امتیاز